خداحافظ محمد قطب!
صبح روز جمعه 4 جمادی الثانی 1435 / 15 فروردین 1393 استاد بزرگ و محبوب دلها محمد قطب ابراهیم شاذلی از دیار فانی رخت بربست. ایشان در سال 1919 در شهر موشه در مصر علیا به دنیا آمد. هفت سال پیش در عنفوان جوانی وقتی در کوران افکار و مذاهب و دیدگاههای مختلف به دنبال حقیقت میگشتم با ایشان آشنا شدم. سید قطب پیش از محمد مطرح بود و پس از خواندن کتابهای سید به خواندن محمد روی آوردم؛ زیرا در بسیاری از حاشیههایش به کتابهای سید اشاره کرده بود. استاد محمد قطب از جمله علمای گمنامی بود که با طاغوتیان سر و کار نداشت و ترجیح میداد به دور از غوغای رسانهای زندگی کند و به آرامی به کارهایش مشغول باشد. من مشتاق آشنایی با چنین افرادی بود و در حد امکان تلاش میکردم از غوغای رسانهای فرار کنم. در این مختصر خواهم کوشید به مهمترین مسایل و دغدغههای فکری استاد محمد قطب و مسیر علمی و دعوی ایشان بپردازم تا مورد استفادهی جوانان مسلمان با رویکردهای گوناگون قرار گیرد.
دیدگاه معرفت اسلامی
استاد محمد قطب تلاشهای برادرش سید قطب در تأسیس دیدگاه اسلامی برای رویارویی با نظریهی غربی (جاهلیت معاصر) را که بر جامعه سایه افکنده بود تکمیل کرد. جای تأسف است که بسیاری از جوانان با این ایدهی استاد محمد به طور سطحی آشنایی دارند یعنی از طریق اقتباس از برخی از کتابهای او که اغلبِ آن در خدمت آن بخش نظرات و دیدگاههای سیاسیشان مطرح میشود که استاد با آن موافقت کرده است. سپس این مدرسهی کهن فکری و تربیتی بسته میشود و بسیاری از مسایل مهمی که استاد مطرح کرده بود به بوتهی فراموشی سپرده میشود به ویژه مسایلی که به بومیسازی علوم اجتماعی مربوط میشد. کتابهایی که استاد در دههی پنجاه و شصت نوشته است نقطهی عطفی در این زمینه یعنی نظریهی معرفت اسلامی و پاسخ به دیدگاهها و نظرات فکری معاصر غرب به شمار میرود. استاد این کار با نوشتن کتاب "انسان بین مادهگرایی و اسلام" آغاز کرد. این کتاب از نخستین آثار او محسوب میشود که در سال 1951 به رشتهی تحریر درآورد. کتابهای "تحول و ثبات در زندگی بشری"، "پژوهشهایی در نفس بشری"، "روش تربیت اسلامی"، "شیوهی هنرنمایی در اسلام" و "انسان و جامعه" جهش ویژهی استاد در این زمینه محسوب میشوند. این کتابها نخستین آثار اسلامی است که در آن به علوم تربیتی، علوم اجتماعی، روانشناسی و ادبیات از منظر اسلام پرداخته شده است و توانست راهگشای بسیاری از نویسندگان پس از او باشد. سپس کارهای جدید ایشان به صحنه آمد تا مسیر را تکمیل کند همانند کتاب "تفسیر اسلامی تاریخ" و "مذاهب فکری معاصر" و کتاب مهم دیگری که در آن اصل مسأله را بیان کرده است و آن هم کتاب "بومی سازی علوم اجتماعی در اسلام" که از مهمترین کتابهای استاد محمد قطب به شمار میرود.
در گسترهی توحید
استاد محمد قطب به مسألهی توحید توجه شایانی داشته است و بدون شک میتوان گفت سراسر زندگی او نمونهی بارزی از تلاش برای "زدودن بیگانگی دوم" از راه توحید است. در تمام کتابهای محمد قطب توحید محور مهمی است که تمام مسایل به دور آن میچرخد؛ مسایل فکری، اجتماعی، روانی، تربیتی و ادبی پیوندی محکم و قوی با مسألهی توحید دارند. استاد در این زمینه اوج تعبیر را به کار برده است و نقش مطلوب آن را زندگی مسلمانان مورد بررسی قرار داده است. او در کتاب "مفاهیمی که باید اصلاح شود" غیاب مسألهی توحید زندگی مسلمانان را کشف کرده است. او این کتاب را در دههی هشتاد قرن گذشته نوشت سپس در دههی نود کتاب "لا اله الا الله عقیده، شریعت و برنامهی زندگی" را در ادامهی همان مبحث به رشتهی تحریر درآورد و بخشهایی را که احساس میکرد در کتاب پیشین به خوبی بیان نکرده است به آن افزود. آخرین اثر او در این زمینه کتاب بزرگ "بسترهای ایمان" است که آن را با زبانی بسیار شیوا و رسا به نگارش درآورده است؛ گویا استاد خواسته است عقیدهای را که زندگیاش در راه آن سپری کرده است در دسترس همگان قرار دهد و تمام مسایل ساختگی در این زمینه را رد و ایمان حقیقی را آن گونه خداوند نازل کرده است برای مردم بیان کند. امتیاز استاد در آن است که در مسایل عقیده از شیوهی قرآنی وام میگیرد و در نوشتههای خود همانند کتاب خدا خرد و وجدان آدمی را در آن واحد مورد خطاب قرار میدهد. او در این زمنیه شاگرد وفادار برادرش سید است. او نیز در کتاب مهم خود "پایههای اندیشهی اسلامی" بر این مسأله تأکید کرده است. وقتی نوشتههای استاد محمد قطب در مسایل ایمانی را میخوانیم میبینیم که از تعریفات خشک و خالی به دور است و هیچ گونه پیچیدگی ندارد. در عوض همانند سرودی است که در آن واحد بر عقل و وجدان انسان مینشیند؛ مفهوم روشنی است که فطرت بیدار به سرعت هضمش میکند؛ صدایی است از ژرفای حقیقت که وجودت را میلرزاند و حقایق این دین را به تو نشان میدهد.
استاد در طرح مسایل ایمانی شدیدا به مسایل واقعی توجه دارد وقتی کتاب "بسترهای ایمان" را میخوانیم در آغاز نوعی "ذهنیت سنتی" را تصور میکنیم و میپنداریم که ایشان در مسایل اعتقادی و غیبی به دور از واقعیتی که در آن قرار داریم غوطهور است؛ اما ناگهان از تاریخ، سیاست، از انسان و جامعه حکایت میکند و گویی با زبان حال میگوید: "این ایمان و آن قرآن برای زندگی است تو در مسیر ناهموار و طولانی گام نهادهای این جهتنمای تو و آن راهبر امین توست". ایشان در طرح مسایل همچنین شدیدا متأثر از قرآن است تا امروز جز در کتابهای ابن تیمیه ندیدهام که یکی از علما این همه با کتاب خدا ارتباط عمیق داشته باشد. آیات خدا در تمام مسایل فکری، سیاسی، اجتماعی، روانی، اقتصادی آثار او مشاهده میشود. این ارتباط یک ارتباط شناختی و خشک نیست و آیات به مثابه اضافاتی نیست که با موضوع تناسب داشته باشد؛ بلکه او اصالتا از آیات وام میگیرد گویی این آیات منبع و سرچشمهای است که افکار و احساسات و برداشتهایش از آن تراوش میکند و او را با خود به سمت دریای بزرگ میبرد. محمد قطب مسألهی پیشرفت امت و جانشینی آن بر روی زمین را کاملا به مسألهی توحید ربط داده است و در مسایل مختلف زندگی از لحاظ فهم و عمل از آن متأثر است و این خط روشن در غالب کتابهای او به چشم میخورد.
نبرد با سکولاریسم
استاد محمد قطب گردنهی دشواری در برابر تفکرات سکولار در سرزمینهای اسلامی بود تا جایی که میرفت مسألهی رویارویی با سکولاریسم بارزترین مسأله در نوشتههای ایشان باشد. از دههی پنجاه قرن گذشته زمانی که تفکرات سکولار در اوج خود بود، استاد محمد قطب تمام شبهههای آنان را که تا امروز هم آنها را با بخشی از اضافات جزئی در جاهای مختلف مطرح میکنند، باطل کرد. در کتاب گرانسنگ خود "شبهاتی پیرامون اسلام" نگاهها را به سمت مسایل مهمی هدایت میکند که سکولارها در صدد بودند از طریق آن خرد مسلمان را هدف قرار دهند و آن را به نابودی بکشانند. اسلام و بردگی، اسلام و فئودالیسم، اسلام و زن، اسلام و واپسگرایی، اسلام و تمدن، اسلام و مجازاتها، اسلام و سرکوب، اسلام و آزادی فکر، اسلام فرقهگرایی، اسلام و آرمانگرایی و غیره از شبهاتی بودند که توسط سکولارها در جامعه پخش میشد. استاد حقیقت نبرد سنتها را بیان میکند و با گشت گزاری در تاریخ، حقایق و دروغها را برای ما آشکار میسازد و از این راه ادعاهای سکولارها در خصوص پیشرفت یا پسرفت ما را نقش بر آب میکند. ایشان سپس بر ما فریاد میکشد و میگوید: "ما باید صریح و رک باشیم". شیوهی استاد در طرح مسألهی سکولاریسم و شبهات و ادعاهای پیرامون آن قدری تخصصی و مفصل است؛ ایشان هیچ یک از شبهات مطرح شده توسط سکولارها را بیپاسخ نمیگذارد و به صورت گذرا از مسایل رد نمیشود تا این که اصل دروغ را کشف میکند. ایشان گمانهزنیهای سکولارها را با تعمق بیشتر در کتابهای "مسألهی اجرای شریعت"، "سکولارها و اسلام"، "مسألهی روشنفکری در جهان اسلام"، "سفسطهها" و "اسلام این است" به خوبی بحث و بررسی کرده است. به علاوه در این کتابها و دیگر آثار خود همانند "مذاهب فکری معاصر" اصول سکولاریسم را از لحاظ تاریخی مورد مطالعه قرار داده است. او یک فصل کامل از این کتاب را به سکولاریسم اختصاص میدهد و در آن به تشکلهای آن در زمینههای گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی، اخلاقی و هنری میپردازد.
واقعیت معاصر
وقتی استاد از واقعیت معاصر و مسایل امت بحث میکند، به عنوان یک اندیشمند خوشگذران و غرق در لذایذ در کتابخانهاش نمینشیند و خود را از دشواریها و بحرانهای واقعیت معاصر دور نمیکند. بلکه از تجربهی نبرد تلخ با پسماندههای استعمار غربی در سرزمینهای اسلامی و در قلب جهان اسلام در زادگاه خود مصر کنانه متأثر است از سرزمینی که نظامیان ستمگر بر آن چیره شدهاند، با دعوتگران پیکار میکنند و با مانعتراشی در راه خدا، امت را به لجنزار عقبماندگی و نابودی میکشانند. استاد از اسباب عقبماندگی این امت مینویسد، از مظاهر این پسرفت و انحراف سریع و راههای برونرفت از این تونل تاریک و طولانی میگوید و کتاب "واقعیت معاصر" یکی از ارزندهترین کتابهای ایشان در این زمینه است. در کتاب "چگونه مردم را دعوت کنیم" از شیوهی نبوی الهام میگیرد آن را بر واقعیت معاصر تطبیق میدهد. روش پیامبر اسلام -صلّي الله عليه وسلّم- در تربیت و سازندگی قاعدهی دشواری است که رهبران امت باید آن را در حرکت به سمت استقرار دین در جهان و هدایت بشریت به سوی نور به کار گیرند.
این شیخ بزرگ که تجارب و دشواریها روزگار او را پخته کرده است بر جوانان بانگ میزند و میگوید: "بیایید از تاریکی این بادیه خارج شویم". او از واقعیت عبرت گرفته است و به ما درس میدهد؛ از مصایب بوسنی و هرزگوین، از جهاد در افغانستان و مفاهیم آن، از مسلمانان و جهانی شدن میگوید؛ ما را گرداگرد نگرش اسلامی در مسایل جهان معاصر مینشاند. پیش از زندانی شدنش در دههی شصت بر این شیوه بود و کتاب ارزشمند "جاهلیت قرن بیستم" را در همان زمان نوشت و در آن به مظاهر واقعی و گوناگون این جاهلیت در تمام زمینههای زندگی میپردازد؛ آن هم در زمانی که مردم کسانی را که تمدن غربی را جاهلیت میخواندند به باد تمسخر میگرفتند.
بازنویسی تاریخ اسلام
استاد محمد قطب توجه شایانی به تاریخ اسلامی داشت و بر این باور بود که تاریخ در بسیاری از محافل فکری، به واسطهی نگرش خاورشناسان و کجاندیشی آنان پیرامون تاریخ مسلمانان به صورت جعلی و تقلبی نوشته شده است. بنابراین لازم است تاریخ اسلام با شیوهای که در کتاب ارزشمند "چگونه تاریخ اسلام را مینویسیم؟" بازنویسی شود. ایشان پیش از زندانی شدن در دههی شصت قرن پیش به این امر عنایت داشت؛ در آن زمان که در محافل اسلامی هیچ اثری در نقد خاورشناسان وجود نداشت، او کتاب "خاورشناسان و اسلام" را نوشت که پس از زندان توانست آن را منتشر کند. در این کتاب شبهات بزرگترین خاورشناسان آن زمان مانند حرجو لیوث، فلهوزن، جب، جرونیباوم، ولفرد کانتول سمیث، واشنتن ارفنج، مرو برجر و هربر دکمیجان را مورد نقد و بررسی قرار داده بود. به خاطر دارم که ایشان همواره به این مسأله یعنی بازنویسی تاریخ اسلام تشویق میکرد و از تلاشهای نویسندگانی چون دکتر عمادالدین خلیل، محمود شاکر، لیس محمود و محمد شاکر ادیب قدردانی میکرد.
دعوت تربیت است!
"دعوت تربیت است" از مجموع سخنرانیها و نگرشهای استاد این جمله را بیش از همه به خاطر دارم و در واقع چکیدهی برنامهای است که به تربیت محوری در راستای تغییر و استقرار پرداخته است. ایشان تربیت با مفهوم فراگیر را در کتاب "برنامهی تربیت اسلامی" و در هر دو جلد آن مطرح کرده است و در عملی کردن آن از کتاب خدا و سیرهی نبوی بهره میگیرد و سرانجام در کتاب "چگونه مردم را دعوت کنیم؟" آن را در واقعیت معاصر پیاده میکند. ایشان کتاب کاملی را در اهمیت تربیت تحت عنوان "نقش تربیت در فعالیتهای اسلامی" نوشته است و در آن از ضرورت اصلاح و تربیت سخن میگوید. از نظر او علت ضعف تربیت و فقدان آن در فعالیتهای اسلامی به خاطر ضعف مسلمانان در سه زمینهی مهم است که به صورت روزمره مشاهده میشود: اخلاص برای خدا، شورا و مسایل اخلاقی در داد و ستد مالی و دیگر فعالیتهای اجتماعی.
بعد انسانی محمد قطب
استاد محمد قطب بسیار متواضع و فروتن بود و کسانی که با او دیدار کردهاند به این حقیقت اذعان میکند؛ از اصرار او در مهماننوازی دوستان حتی جوانانی که شاید پنجاه سال از او کوچکتر بودند، در حالی که خود در سن نود سالگی قرار داشت سخنان فراوانی نقل کردهاند.
استاد محمد در زندگی انزوا به معنی منفی آن اختیار نکرد بلکه از فضاهای رسانهای شدیدا دوری میکرد و آن را نوعی شر میدانست؛ او باور داشت که رسانهها سخنان و اظهارات افراد را در راستای خواست و ارادهی اربابان خود تحریف میکنند به همین خاطر از فضای رسانهای شدیدا دوری میکرد و ترجیح میداد در شبکههای ماهوارهای آشکار نشود. با وجود حملات و تبلیغات سوء شاخه مذهبی "ارجایی" که زیر نظر حکومتهای خودکامه انجام میگرفت، از شیوهی پاسخ مستقیم پرهیز میکرد و به تشریح مفاهیم و نقد دیدگاههای نادرست بدون تجریح افراد یا ذکر نام اشخاص بسنده میکرد. او با اعتماد به نفس در مسیر خود حرکت میکرد و به خوبی میدانست چه میخواهد. از نمونههای خندهآوری که به حاضرجوابی استاد و توان او در جلب کردن نظر جوانان مسلمان به مسایل مهم دلالت میکند این ماجرا است که روزی یکی از دانشجویان پس از شنیدن سخنرانی طولانی در مسألهی دعوت و استقرار اسلام، از حکم بستن ساعت بر دست چپ پرسید. استاد بیدرنگ پاسخ داد: مشکل اینجاست که میخ عقربهگردان بر سمت راست ساعت قرار دارد و وقتی مسلمانان ساعتی اختراع کنند که میخ آن در سمت چپ آن قرار داشته باشد آن وقت ساعت را به دست راست میبندیم! گویا میخواست توجه جوانان را به مسایل مهمی که باید شایان توجه جوان مسلمان باشد جلب کند. ایشان از برادرش سید شدیدا متأثر بود اگر چه خود دارای شخصیت مستقل و روشی جداگانه بود. ایشان این وضعیت خود را مدیون برادر بزرگترش سید بود که به منزلهی پدر و مربی برادر و خواهرانش امینه و حمیده بود و همه با هم مسایل گوناگون زندگی را مورد بررسی قرار میدادند.
أخي” ذلك اللفظ الذي في حروفهِ رموز، وألغـازٌ، لشتى العواطفِ
"أخي” ذلك اللحن الذي في رنينهِ ترانيمُ إخـلاص، وريّا تآلـــف
"أخي” أنتَ نفسي حينما أنت صورة لآمـاليَ القصـوى التي لم تشارف
تمنيتُ ما أعيـا المقاديرُ، إنّمــا وجدتكَ رمزاً للأمـاني الصوادف
فأنتَ عزائـي في حياة قصيــرةٍ وأنتَ امتدادي في الحياة وخالفي
تخذتكَ لي ابنًا، ثم خدنًا، فيا تـرى أعيشُ لألقى منكَ إحسـاس عاطف؟
على أيما حالٍ أراكَ مخلّـــدي وباعث أيامي العِــذاب السوالفِ
فدونكَ أشعـاري التي قد نظمتُها لتبقى على الأيـام رمزَ عواطفي
شاید این ابیات سید قطب که در دههی سی قرن پیش سروده است به عنوان تحفهای برای دیوان "شاطئ المجهول" ایشان باشد که ارتباط دو برادر را به خوبی نشان میدهد:
• برادرم آن لفظی است که در حروف آن رمز و معماهایی برای عواطف گوناگون وجود دارد.
• برادرم آن لحنی است که در صدای حزین او ترانههای اخلاص و چهرهی زیباست نهفته است که با هم الفت میگیرند.
• برادرم تو جان منی آنگاه که تصویر آرمانهای بلندی میشوی که هنوز تحقق نیافته است.
• آرزوهایم بیش از حد توان است و من تو را تنها رمز آرزوهای ناگهانی خود یافتم.
• تو در زندگی کوتاه مایهی آرامشم هستی و تو ادامهی وجود من در زندگی و جانشین منی.
• تو را فرزندم و سپس دوستم برگزیدم برای آن زندگی میکنم که از تو احساس زودگذری داشته باشم.
• به هر حال تو را باعث جاودانگی خود میبینم و سرمایهی روزهای شیرین گذشتهام مییابم.
پس از تو اشعاری که سرودهام تا روزگاران به عنوان راز احساساتم باقی خواهد ماند.
ثمرهی مسیر مبارک
با وجود غیاب استاد محمد قطب در فضاهای رسانهای در دهههای گذشته و با وجود عدم حضور او در هیچ یک از جماعتها یا حرکتهای اسلامی، با این حال در همهی آنها تأثیر گذاشت؛ او همهی جریانهای اسلامی را با عنوان حرکت اسلامی مورد خطاب قرار میداد و هیچ یک را بر دیگری برتری نمیداد. وقتی که از ایشان سؤال شد به کدام یک از جماعتها بپیوندیم پاسخ داد: ببینید کدام جماعت فهم بهتری از اسلام دارد و در عین حال در رفتار و عملکرد خود بیشتر به این حقیقت پایبند است. بدون شک ملیونها نفر از جوانان مسلمان در سراسر جهان اسلام تحت تأثیر نوشتههای محمد قطب قرار گرفتهاند. آنگاه نیز که در بخش مطالعات عالی اسلامی در دانشگاه ام القری مکهی مکرمه حضور داشت، گروه زیادی از پایاننامههای دانشگاهی خود را به کمک ایشان نوشتهاند: از جمله کتابهایی که در این زمینه نوشته شده است میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
"سکولاریسم؛ منشأ و تحولات آن و پیامدهای آن بر زندگی مسلمان معاصر" نوشتهی دکتر سفر عبدالرحمن حوالی؛ این کتاب پژوهش علمی است که نویسنده آن را برای دریافت مدرک کارشناسی ارشد نونشته است.
1- "پدیدهی ارجا در تفکر اسلامی" نوشتهی دکتر سفر عبدالرحمن حوالی که شامل رسالهی علمی است که نویسنده آن را برای دریافت مدرک دکترا در دانشگاه ام القری بخش مطالعات عالی شرعی در رشتهی عقیده نوشته است و در آن به تاریخ پیدایش ارجاء و سخنان سلف دربارهی ایمان و حکم تارک جنس عمل پرداخته است.
2- "تولی و تبری در اسلام" نوشتهی دکتر محمد سعید قحطانی؛ این کتاب هم نوعی رسالهی علمی است که نویسنده برای دریافت مدرک کارشناسی ارشد نوشته است و مفاهیم تولی و تبری در اسلام و ارتباط آن با واقعیت مسلمانان را مورد بحث و بررسی قرار داده است.
3- "اهمیت جهاد در گسترش دعوت اسلامی و پاسخ به گروههای گمراه" نوشتهی دکتر علی بن نفقع علیانی؛ این کتاب رسالهی علمی است که نویسنده آن را برای دریافت مدرک دکترا در دانشگاه ام القری مکه در رشتهی عقیده نگاشته است.
"انحرافات عقیدتی و علمی در قرنهای سیزده و چهاردهم هجری و تأثیر آن در زندگی امت" نوشتهی شیخ علی بن بخیت بن عبدالله زهرانی؛ این کتاب عبارت است از یک رسالهی علمی که نویسنده آن را در سال 1414 برای دریافت مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه ام القری مکهی مکرمه، دانشکدهی دعوت و اصول دین، رشتهی عقیده نوشته است.
4- "بتپرستی معاصر و موضع اسلام در برابر آن" نوشتهی شیخ یوسف محمد صالح احمد که عبارت است از رسالهی علمی که نویسنده برای دریافت مدرک کارشناسی ارشد در شریعت اسلامی در رشتهی عقیده به دانشگاه ام القری ارائه داده است. سالهای 1406 و 1407 بخش مطالعات عالی دانشگاه.
لازم به ذکر است که استاد محمد قطب کتاب "تعریف اسلام و حقیقت ایمان" نوشتهی استاد عبدالمجید شاذلی را بازنگری کرده است و این کتاب در حین اشتغال استاد در دانشگاه ام القری با بازنگری کمیتهی ویژهی علما در دانشگاه چاپ شده است.
خدا حافظ محمد قطب
استاد محمد قطب از دنیا رفت و کتابخانهای سرشار از دروس علمی و تربیتی از او به یادگار مانده است و در کنار آن دروس، تجاربی از مبارزه با خودکامگان در مصر بر جای گذاشته است. یقین دارم که این تلاشها به هدر نخواهد رفت و نسلهای بعدی نوشتهی ارزشمند ایشان را خواهند خواند و از گوهرهای کمیاب آن برای بیداری امت و بازگشت به جایگاه سروری در جهان که شایستهی آن هستند استفاده خواهند کرد. در اینجا میخواهم خوانندگان را با گلواژههایی از استاد محمد قطب که در آخرین اثر او یعنی کتاب "اسلام راه حل است" آمده است تنها بگذارم.
• دعوتگران باید بدانند که پایان راه دشواری که در رویارویی با جاهلیت معاصر میپیمایند بهشت برین خواهد بود:
"والذين جاهدوا فينا لنَهديَنّهم سُبُلَنا وإنّ الله لَمَعَ المُحسنين" [عنكبوت: 69].
کسانی که برای (رضایت) ما به تلاش ایستند و در راه (پیروزی دین) ما جهاد کنند، آنان را در راههای منتهی به خود رهنمود میگردانیم، و قطعاً خدا با نیکوکاران است.
"أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ" [آل عمران: 142].
آیا پنداشتهاید که شما به بهشت درخواهید آمد، بدون آن که خداوند کسانی از شما را مشخّص سازد که به تلاش و پیکار برخاستهاند، و بدون آن که خداوند بردبارانی را متمایز گرداند.
باید بدانند تلاشی که در این راه ارزانی میدارند نتیجهی آن به یاری خدا تنها به رهایی جهان اسلام از ذلت و خواری و ضعف و عقبماندگی که گریبانگیر امت اسلامی شده است ختم نخواهد شد، بلکه با این کار خود راه رهایی را برای تمام بشریت که در گمراهی فساد غوطهور است هموار میکنند. خداوند واپسین پیامبرش را برای تمام بشریت فرستاد تا آنان را از تاریکیها به سوی روشنی خارج کند:
"قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ" [أعراف: 158].
ای پیغمبر! (به مردم) بگو: من فرستادهی خدا به سوی جملگی شما هستم. خدائی که آسمانها و زمین از آن او است.
"وما أرسَلْناكَ إلّا رحمةً للعالَمين" [أنبياء: 107].
(ای پیغمبر!) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستادهایم.
جملاتی از کتاب "اسلام راه حل است" نوشتهی محمد قطب.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.